انجمن سکسی تک پورن
 
 ?
→ Advertisement ←

دوستیابی
  
دوستیابی

صیغه از کرج


صفحه  صفحه 1 از 2:  1  2  پسین »


کاربر

Etemad
خانوم صیغه ای از کرج هست پیام بده باهم توافق کنیم samiemadi@
  
→ Advertisement ←
→ Advertisement ←
→ Advertisement ←

کاربر

Etemad
این مفهوم صیغه درحقیقت احترام به باور اون کسی هست که باورمند دینی هست و یک مانع ذهنی براش وجود داره که براساس باور دینی نگاه میشه کرد
درسته اینقدر بر این باور ها تاخت و تاز شده که بعضی ها یک تضادی با این مفاهیم دارند که صیغه را یک نوع ضد ارزش میبینن
ولی از دید یک باورمند دینی یک انسان نمیتواند بدون جاری کردن صیغه عقد بر دیگری حلال باشد

ودر قالب رابطه زنا قرار میگیره در حقیقت یک قرار داد اجتماعی هست که بین طرفین بسته میشه و خود را ملزم به رعایت مفاد این قرار داد میدانند
اینجا این قرار داد دینی هست و کسانی که باورمند دینی هستند بر این اساس عمل میکنند
و غیر این را نمیپسندند
  

کاربر

Etemad
درواقع دوستی طولانی مدت حلال مد نظره اگه کسی اینو قبول داره میتونیم به توافق برسیم اساس اینه و مابقی پیرامون این اصل بنیادین قرار میگیره
  
→ Advertisement ←

کاربر

Etemad
از دید یکی که فیمینیست هست موضوع صیغه مثل توهین میمونه
درحالی که مثل اون داستان کفشای منو بپوش و بعد منو قضاوت کن هست موضوع
مادامی که تفکر یک ادم مذهبی رو درک نکنی نمیتونی قضاوتش کنی
درک همدیگه میتونه موضوع رو آسان کنه اونی که درکش نمیکنیم رو ترد نکنیم کفشهای همدیگر رو بپوشیم و با صبوری تحمل کنیم دیگرانی که درکشان نمی کنیم
نقطه شروع داستان اینجاست رواداری
  

کاربر

Etemad
اگر رابطه حلال میخواهید پیام بدید شرایط رو توافق کنیم موافق بودید درچهارچوب امنیت و احترام باهم خواهیم بود درخدمت شما هستم
  

کاربر

Etemad
دوستی میگفت من دوست داشتم موقع تعطیلی با دوستام برم شمال ویلا و گردش و طبیعت گردی
مادرم که یک بازنشسته مذهبی هم هست تمام وقت خودشو توی این جلسات خانومای همسایه همکارای قدیمی وحداقل دو هفته یک بار جلسه روضه تو خونه برگذار میکنه
پدرم بیشتر وقت خودشو توی کوهنوردی و گردش با دوستان خودش میگذرونه
این که منو مامانم درگیریم که آخه مامان این جلسه روضه خانی خاصیتش چیه و خروجی این جلسات چیه درواقع ما دونفر کلا همدیگرو درک نمیکنیم با گذشت زمان با این موضوع کنار آمدم
همون حسی که من به گردش شمال و تفریحات از این دست دارم مادرم از جلسات روضه خانی و قران میبرم
و پدرم هم از تفریحات خودش
اینا به هیچ وجه همپوشانی ندارن
ولی هرکدام ما به یک نحو از این دنیا لذت میبریم
به مرور ما یاد گرفتیم با هم کنار بیاییم و به علایق هم گیر ندیم تصمیم گرفتیم چون همدیگر را درک نمیکنیم به علایق هم گیر ندیم
و مادرم قبول کرد به رفت آمدهای من کاری نداشته باشه
بیایید همه ماها که در جامعه زندگی میکنیم مادامی که مزاحمتی برای هم ایجاد نمیکنیم به علایق هم کاری نداشته باشیم چون ما درک نمیکنیم نگیم که عبث و بیهوده و چرته
  

کاربر

Etemad
میدونید ازدواج یک قرار داد اجتماعی هست
براش سند هم میزنن سند ازدواج این نکته نادیده گرفته میشه چون به صورت روتین توی اجتماع انجام میشه .
ولی درواقع طرفین باهم به یک توافق میرسن شرط و شروط میگذارند ولی چون این شرط و شروط را خانوادها میگذارند فرد اینجا چه دختر و چه پسر بی تاثیر هستند ظاهرا اما تعهد بر گردن زوج هست و این زوج ها هستن که باید به تعهدی که بر سر اون خانوادها به توافق میرسند متعهد باشند
حالا صیغه موقت چیه : اینم یک قرار داد اجتماعی هست یه جوری تابو و ضد ارزش شده اسمش بد شده درحالی که همون قرار داد اجتماعی هست که طرفین اینجا با اطلاع و خودشون بین خودشون میبندند و شروط را میتونن مکتوب کنن مثل هر قرار داد اجتماعی دیگری و لازم هست که اجرا بشه و پشتوانه قانونی برای اجرا داره
از اونجایی که خانوادها و جامعه سخت گیری در امر ازدواج رو بیش از پیش اعمال میکنم
و جنبه دیگر ماجرا امکانات مالی برای ازدواج دائم به شدت افزایش پیدا کرده پیش روی ادمهایی که میخواهند در این دایره قرار بگیرند راه حل میشه ازدواج موقت یا به گویش عرفی صیغه
و اما سالهاست که یک نوع دیگری از ازدواج رواج پیدا کرده که واکنشی به سخت گیری های ازدواج سنتی هست بنابر انچه گفته شد در بالا و دلایل بسیار دیگر زوج ها برای فرار از سخت گیری های ازدواج دائم که بعضا اصلا امکانپذیر نمیشه برای زوج ها ازدواج سفید رو انتخاب میکنم
ازدواج سفید چیه:
یه جوری هم سنت گرایان در بارش سمپاشی میکنن انگار یک کار خلاف ارزشهای انسانی هست درحالی که تمام خصوصیات ازدواج رو داره اما به صورت محضری ثبت نمیشه و طرفین توافق میکنن بدون گرفتن مراسم پر خرج و سنت های دستو پاگیر باهم زندگی کنند مگر نه این که تعهد یک مفهوم شخصی هست و فرد باید خود را متعهد بداند مگر در ازدواج سنتی فرد اگر نخواهد متعهد بماند میشود مانع او شد آیا چینی امکانی هست مگر اینکه به طریق قانون یعنی فرد نخواهد به تعهدات خود عمل کند و زوج یا زوجه به سیستم قضایی متوصل بشود که با وجود توصل به سیستم قضایی هم در روهایه بسیاری برای فرد هست تا متعهد نماند فکر کنید برید به دادگاه و بگین این آقا یا خانوم وظایف خودشو مثلا در مورد همخوابی انجام نمیدهد درمورد زن میشه تمکین در مورد مرد چه میشود گفت یا خرج خانه نمیدهد مرد و به طریق قانونی از طریق دادگاه برای زن و فرزندان خرجی گرفته شود
هدفم از گفتن این موضوعات اینست تغییر نگرش به ازدواج سفید
درواقع این افراد هستند که خود باید به تعهدات بخواهند پایبند باشند یعنی تفاوت ازدواج سفید و ازدواج سنتی اینست در ازدواج سفید اگر فرد نخواهد متعهد بماند خودبخود این ازدواج به پایان رسیده
اما در ازدواج سنتی طرف دیگر که هنوز میخواهد در ازدواج باقی بماند با زور دادگاه پاسگاه (قانون) شریک زندگی را به زور میتواند گاها نه همیشه به انجام تعهدات اجبار کند
حال چرا گاها ؟ چونکه خلاءهای قانونی وجود دارد همه چیزو که نمیشه تحمیل کردبا توسل به دستگاه قضایی
فرضا میتوانید اگر خانومی کار خانه انجام نمیدهد یا اصلا نمیخواهد متعهد بماند با کس دیگری رابطه دارد
چگونه میتوان اورا مجبور کرد ؟
بسیار سخت مردها که بدتر از این هستند درخصوص اجبار
اینهمه را گفتم که بگویم تعهد یک مفهوم مربوط به خود شخص هست و تازمانی فرد متعهد باقی میماند که خود بخواهد
پس چه ازدواج سفید
یا ازدواج موقت
یا ازدواج دائم سنتی
همه در این قالب معنی پیدا میکنند که افراد بنابر خواست قلبی خود در این امر شرکت کنند
بنابراین چه سمپاشی بر علیه صیغه موقت و ازدواج سفید هردو از نوع سیاه نمایی هستند
بر علیه صیغه موقت فیمینیست ها حمله میکنن به اصطلاح روشن فکران
بر علیه ازدواج سفید قسمت سنتگرای جامعه اینا که با هر پدیده نوی در تظاد هستند همین قشر سنت گرای جامعه همونها هستند که اصلاحات از بالای مشروطه دوران پهلوی اول و دوم را دشمنی با خدا دانستند و راه را بر مدرنیته درحال انجام جامعه ایران بستند و مارا به این وضع کشیدند
مخالفت با صیغه موقت هم تقریبا به همین منوال هست البته نه به این شدت بعضی از ایرادات به این نوع از ازدواج وارد هست اما از دید یک باورمند به دین باید به موضوع نگریست
میتوان گفت از دید یک باورمند به دین ازدواج موقت (صیغه)همان ازدواج سفید هست
ازدواج سفید شق پیشرفته و به روز این مدل هست که این مدل با سنت دینی سازگار تر هست
امیدوارم تونسته باشم مطلب رو برسونم
  

کاربر

Etemad
میدونید ازدواج یک قرار داد اجتماعی هست
براش سند هم میزنن سند ازدواج این نکته نادیده گرفته میشه چون به صورت روتین توی اجتماع انجام میشه .
ولی درواقع طرفین باهم به یک توافق میرسن شرط و شروط میگذارند ولی چون این شرط و شروط را خانوادها میگذارند فرد اینجا چه دختر و چه پسر بی تاثیر هستند ظاهرا اما تعهد بر گردن زوج هست و این زوج ها هستن که باید به تعهدی که بر سر اون خانوادها به توافق میرسند متعهد باشند
حالا صیغه موقت چیه : اینم یک قرار داد اجتماعی هست یه جوری تابو و ضد ارزش شده اسمش بد شده درحالی که همون قرار داد اجتماعی هست که طرفین اینجا با اطلاع و خودشون بین خودشون میبندند و شروط را میتونن مکتوب کنن مثل هر قرار داد اجتماعی دیگری و لازم هست که اجرا بشه و پشتوانه قانونی برای اجرا داره
از اونجایی که خانوادها و جامعه سخت گیری در امر ازدواج رو بیش از پیش اعمال میکنم
و جنبه دیگر ماجرا امکانات مالی برای ازدواج دائم به شدت افزایش پیدا کرده پیش روی ادمهایی که میخواهند در این دایره قرار بگیرند راه حل میشه ازدواج موقت یا به گویش عرفی صیغه
و اما سالهاست که یک نوع دیگری از ازدواج رواج پیدا کرده که واکنشی به سخت گیری های ازدواج سنتی هست بنابر انچه گفته شد در بالا و دلایل بسیار دیگر زوج ها برای فرار از سخت گیری های ازدواج دائم که بعضا اصلا امکانپذیر نمیشه برای زوج ها ازدواج سفید رو انتخاب میکنم
ازدواج سفید چیه:
یه جوری هم سنت گرایان در بارش سمپاشی میکنن انگار یک کار خلاف ارزشهای انسانی هست درحالی که تمام خصوصیات ازدواج رو داره اما به صورت محضری ثبت نمیشه و طرفین توافق میکنن بدون گرفتن مراسم پر خرج و سنت های دستو پاگیر باهم زندگی کنند مگر نه این که تعهد یک مفهوم شخصی هست و فرد باید خود را متعهد بداند مگر در ازدواج سنتی فرد اگر نخواهد متعهد بماند میشود مانع او شد آیا چینی امکانی هست مگر اینکه به طریق قانون یعنی فرد نخواهد به تعهدات خود عمل کند و زوج یا زوجه به سیستم قضایی متوصل بشود که با وجود توصل به سیستم قضایی هم در روهایه بسیاری برای فرد هست تا متعهد نماند فکر کنید برید به دادگاه و بگین این آقا یا خانوم وظایف خودشو مثلا در مورد همخوابی انجام نمیدهد درمورد زن میشه تمکین در مورد مرد چه میشود گفت یا خرج خانه نمیدهد مرد و به طریق قانونی از طریق دادگاه برای زن و فرزندان خرجی گرفته شود
هدفم از گفتن این موضوعات اینست تغییر نگرش به ازدواج سفید
درواقع این افراد هستند که خود باید به تعهدات بخواهند پایبند باشند یعنی تفاوت ازدواج سفید و ازدواج سنتی اینست در ازدواج سفید اگر فرد نخواهد متعهد بماند خودبخود این ازدواج به پایان رسیده
اما در ازدواج سنتی طرف دیگر که هنوز میخواهد در ازدواج باقی بماند با زور دادگاه پاسگاه (قانون) شریک زندگی را به زور میتواند گاها نه همیشه به انجام تعهدات اجبار کند
حال چرا گاها ؟ چونکه خلاءهای قانونی وجود دارد همه چیزو که نمیشه تحمیل کردبا توسل به دستگاه قضایی
فرضا میتوانید اگر خانومی کار خانه انجام نمیدهد یا اصلا نمیخواهد متعهد بماند با کس دیگری رابطه دارد
چگونه میتوان اورا مجبور کرد ؟
بسیار سخت مردها که بدتر از این هستند درخصوص اجبار
اینهمه را گفتم که بگویم تعهد یک مفهوم مربوط به خود شخص هست و تازمانی فرد متعهد باقی میماند که خود بخواهد
پس چه ازدواج سفید
یا ازدواج موقت
یا ازدواج دائم سنتی
همه در این قالب معنی پیدا میکنند که افراد بنابر خواست قلبی خود در این امر شرکت کنند
بنابراین چه سمپاشی بر علیه صیغه موقت و ازدواج سفید هردو از نوع سیاه نمایی هستند
بر علیه صیغه موقت فیمینیست ها حمله میکنن به اصطلاح روشن فکران
بر علیه ازدواج سفید قسمت سنتگرای جامعه اینا که با هر پدیده نوی در تظاد هستند همین قشر سنت گرای جامعه همونها هستند که اصلاحات از بالای مشروطه دوران پهلوی اول و دوم را دشمنی با خدا دانستند و راه را بر مدرنیته درحال انجام جامعه ایران بستند و مارا به این وضع کشاندندن اساسا قسمت سخت این سنت گرایان با هر پدیده مدرنی مخالفت کرده اند عموم مثالهای زیادی از این نوع مخالفت را میدانند وقتی حمام به شکل کنونی ساخته شد وقتی تا همین اواخر آشپزخانه ها اوپن ساخته میشد بطور کلی این نوع از خانه سازی زیر سوال بود وقتی دسشویی داخل ساختمان ها قرار گرفت و الی آخر درواقع این تغییرات را مساوی با ازبین رفتن اصالت میشمارند درحالی که مدرنیته وتغییرات واجب به هر روی جای خود را باز میکنن چون بر اساس نیاز شکل میگیره وچاره ای جز این راه حل ها نیست
مخالفت با صیغه موقت هم تقریبا به همین منوال هست البته نه به این شدت بعضی از ایرادات به این نوع از ازدواج وارد هست اما از دید یک باورمند به دین باید به موضوع نگریست
میتوان گفت از دید یک باورمند به دین ازدواج موقت (صیغه)همان ازدواج سفید هست
ازدواج سفید شق پیشرفته و به روز این مدل هست که این مدل با سنت دینی سازگار تر هست
امیدوارم تونسته باشم مطلب رو برسونم
  

کاربر

Etemad
بر اساس تبلیغات بسیار زیاد قسمت سنتی جامعه مراکزی که خانومها در آن خدمات جنسی ارائه میکردند تعطیل شد این مرکز در تهران در جوار بیمارستان فارابی بود
سالها بعد این منطقه با خاک یکسان شد و سال ۶۷ و بعد ها تبدیل به پارک شد
با این کار یک مشکل را زیر فرش قایم کردند مثل آدم تنبلی که موقع جارو کردن خانه قسمتی از آشغال های جارو را زیر فرش پنهان میکند برای اینکه ظاهرا اشغال را نبیند یا دیگران نبینند درحالی که مشکل سر جای خودش باقی مانده
سرتاسر جهان مراکزی برای ارائه خدمات جنسی وجود داره حداقل در جوامعی که به توسعه رسیده اند این مراکز دایر هست
اینجا میخواهم یک تجربه گرانقیمتی را که یک نفر برایم تعریف کرده با شما به اشتراک بگذارم
یک افسر نیروی نظامی برایم تعریف میکرد که تا سن ۳۶ سال مجرد بوده و در یک قسمت مهم از آن سازمان نظامی مشغول بکار بوده در قسمت برنامه نویسی و از آنجا که نیروی بسبار کارا و کار بلدی بوده طی مدت کوتاهی سرپرست مجموعه منصوب میشود
چون نمیتوانم درجه و محل دقیق را بگویم بصورت فرضی بیانش میکنم
فرض کنید در یک شرکت قسمت انفورماتیک رییس این شرکت هم بسبار به این کارمند اعتماد داشتند و اورا سربزیر و راز دار میدانستند
شرکت میبایست نرم افزار ها و سخت افزار هایی برای کارت های هوشمند که تولید میکردند میبایست مسافرت میکردند به آلمان و کارشناسی بابت تایید و تست این تجهیزات و نرم افزاهایی که میخواستند خریداری کنند همین دوست مجرد بود همراه هیئت به آلمان مسافرت میکنن به شهر دوسلدورف شب میرسن به شهر و پانسیون یا هتلی که رزرو کرده بودند مستقر میشن
اینم بگم این هیئت از اون تیپ آدمهای ریا کار که خودشونو فوق العاده
مذهبی و ادمهای درستکار نشون میدادند
این دوست تعریف میکرد :رسیدیم به شهر دیر وقت بود و رفتیم پانسیون و بعد صرف شام همراهان من گفتن میخوان برای پیاده روی و منم گفتم خیلی دیروقت هست و میخوام استراحت کنم
خوابیدم و از آنجایی که خیلی هسته بودم صبح ساعت ۱۰ بیدار شدم و برای خوردن صبحانه از پانسیون رفتم بیرون همین که از پانسیون بیرون رفتم با یه چیز مثل معجزه روبرو شدم
تمام ویترین های شیشه ای انچنانی که پشت شیشه ها خانومهایی در حال نمایش با میله بودن و بار و میکده و چیزایی از این دست
فکر کن تا ۳۶ سالگی حتی به زن لخت ندیده باشی و یکدفعه در محله خدمات جنسی دوسلدورف آلمان از خواب بیدار بشی
میگفت من انگار افتاده بودم توی بهشت و تمام تصاویری که از بهشت تعریف میکردند روبروی من واقعی شده بودند و منم بادهان باز فقط نظاره گر این بهشت بودم
توی یک شوک عظیم فرو رفته بودم
یکروز طول کشید که من بفهمم موضوع چیه آقایان ریاکار از روی عمد توی این محله پانسیون گرفته بودند و هدفشون استفاده از این موقعیت سفر آلمان استفاده حداکثری از موقعیت بود و کوچکترین زمان را هم از دست نمیدادند و از میوه های بهشتی اونجا تناول می
کردند
تمام زمان هایی که تو این محل بودیم یا جلسات کاری بود یا آقایان میرفتند و از خدمات جنسی استفاده میکردند
منم چندین بار رفتم و این اولین بارهای رابطه جنسی من بود که تو محله دوسلدورف اتفاق نیفتاد
بینظیرترین تجاربی بود که برای من درحال رقم خوردن بود
بلخره این ماموریت تمام شد و من ماتم گرفته با هئیت برگشتم ایران
ولی به یک هفته نکشید که دیدم نمیتونم تحمل کنم رفتم یک بلیط گرفتم برای رمانی و رفتم وسایلمو جمع کردم و رفتم رمانی
اونجا انگار مجنون شده بودم تمام ساختارهای ذهنی من نابود شده بود عین یک ادم مجنون بین زمین و آسمان معلق بودم تصمیم گرفته بودم دیگه ایران برنگردم برای همین رفتم سفارت آمریکا درخواست پناهندگی دادم
از آنجایی که نظامی بودم قبول کردند قرار مصاحبه گذاشتند ورفتم مصاحبه کردم و همه چی روبه راه شده بود
اینم بگم توی این مدت که رومانی بودم این محله خدمات جنسی را پیدا نکردم
و من نتوانسته بودم از این خدمات استفاده کنم
تازه از موقع برگشت از آلمان سه تا چهار هفته ای طول کشیده بود و نم نم از اون حالت معلق بیرون آمده بودم
یک مصاحبه دیگه مانده بود منو با ۱۰۰۰۰دلار استخدام میخواستن بکنن و من روز بعد رو باید میرفتم و آخرین مصاحبه رو میکردم و میرفتم آمریکا
شب به اینکه مادرم تنهاست و من چرا دارم میرم تنها میزارمش و چه ارزشی داره من تو رفاه باشم و خوش باشم اما مادرم توی رنج خلاصه منصرف شدم
و برگشتم ایران توی فرودگاه رمانی امریکاییها اومدن سراغم و کلی بامن حرف زدن برای اینکه منصرف کنن که برنگردم ایران ولی افاقه نکرد
و گفتم باید برگردم مادرم تنهاست
مثل دیوانه ها شده بودم هیچ کدام از کارهام از روی منطق نبود نه رفتنم نه درخواست پناهندگی
و نه برگشتنم
خلاصه برگشتم و رفتم سر کارم
احضارم کردن و منو بردن حراست و بازجویی و بازجویی
منو شش ماه انداختن بازداشتگاه بعد از بازداشتگاه یک نیروی انتظامی منو بردن و انداختن بازداشتگاه حفاظت ارتش
شش ماه اونجا هیچ کس نمیدانست من اصلا کی هستم و چرا اینجا هستم
ادامه روز بعد
  

کاربر

Etemad
بر اساس تبلیغات بسیار زیاد قسمت سنتی جامعه مراکزی که خانومها در آن خدمات جنسی ارائه میکردند تعطیل شد این مرکز در تهران در جوار بیمارستان فارابی بود
سالها بعد این منطقه با خاک یکسان شد و سال ۶۷ و بعد ها تبدیل به پارک شد
با این کار یک مشکل را زیر فرش قایم کردند مثل آدم تنبلی که موقع جارو کردن خانه قسمتی از آشغال های جارو را زیر فرش پنهان میکند برای اینکه ظاهرا اشغال را نبیند یا دیگران نبینند درحالی که مشکل سر جای خودش باقی مانده
سرتاسر جهان مراکزی برای ارائه خدمات جنسی وجود داره حداقل در جوامعی که به توسعه رسیده اند این مراکز دایر هست
اینجا میخواهم یک تجربه گرانقیمتی را که یک نفر برایم تعریف کرده با شما به اشتراک بگذارم
یک افسر نیروی نظامی برایم تعریف میکرد که تا سن ۳۶ سال مجرد بوده و در یک قسمت مهم از آن سازمان نظامی مشغول بکار بوده در قسمت برنامه نویسی و از آنجا که نیروی بسبار کارا و کار بلدی بوده طی مدت کوتاهی سرپرست مجموعه منصوب میشود
چون نمیتوانم درجه و محل دقیق را بگویم بصورت فرضی بیانش میکنم
فرض کنید در یک شرکت قسمت انفورماتیک رییس این شرکت هم بسبار به این کارمند اعتماد داشتند و اورا سربزیر و راز دار میدانستند
شرکت میبایست نرم افزار ها و سخت افزار هایی برای کارت های هوشمند که تولید میکردند میبایست مسافرت میکردند به آلمان و کارشناسی بابت تایید و تست این تجهیزات و نرم افزاهایی که میخواستند خریداری کنند همین دوست مجرد بود همراه هیئت به آلمان مسافرت میکنن به شهر دوسلدورف شب میرسن به شهر و پانسیون یا هتلی که رزرو کرده بودند مستقر میشن
اینم بگم این هیئت از اون تیپ آدمهای ریا کار که خودشونو فوق العاده
مذهبی و ادمهای درستکار نشون میدادند
این دوست تعریف میکرد :رسیدیم به شهر دیر وقت بود و رفتیم پانسیون و بعد صرف شام همراهان من گفتن میخوان برای پیاده روی و منم گفتم خیلی دیروقت هست و میخوام استراحت کنم
خوابیدم و از آنجایی که خیلی هسته بودم صبح ساعت ۱۰ بیدار شدم و برای خوردن صبحانه از پانسیون رفتم بیرون همین که از پانسیون بیرون رفتم با یه چیز مثل معجزه روبرو شدم
تمام ویترین های شیشه ای انچنانی که پشت شیشه ها خانومهایی در حال نمایش با میله بودن و بار و میکده و چیزایی از این دست
فکر کن تا ۳۶ سالگی حتی به زن لخت ندیده باشی و یکدفعه در محله خدمات جنسی دوسلدورف آلمان از خواب بیدار بشی
میگفت من انگار افتاده بودم توی بهشت و تمام تصاویری که از بهشت تعریف میکردند روبروی من واقعی شده بودند و منم بادهان باز فقط نظاره گر این بهشت بودم
توی یک شوک عظیم فرو رفته بودم
یکروز طول کشید که من بفهمم موضوع چیه آقایان ریاکار از روی عمد توی این محله پانسیون گرفته بودند و هدفشون استفاده از این موقعیت سفر آلمان استفاده حداکثری از موقعیت بود و کوچکترین زمان را هم از دست نمیدادند و از میوه های بهشتی اونجا تناول می
کردند
تمام زمان هایی که تو این محل بودیم یا جلسات کاری بود یا آقایان میرفتند و از خدمات جنسی استفاده میکردند
منم چندین بار رفتم و این اولین بارهای رابطه جنسی من بود که تو محله دوسلدورف اتفاق نیفتاد
بینظیرترین تجاربی بود که برای من درحال رقم خوردن بود
بلخره این ماموریت تمام شد و من ماتم گرفته با هئیت برگشتم ایران
ولی به یک هفته نکشید که دیدم نمیتونم تحمل کنم رفتم یک بلیط گرفتم برای رمانی و رفتم وسایلمو جمع کردم و رفتم رمانی
اونجا انگار مجنون شده بودم تمام ساختارهای ذهنی من نابود شده بود عین یک ادم مجنون بین زمین و آسمان معلق بودم تصمیم گرفته بودم دیگه ایران برنگردم برای همین رفتم سفارت آمریکا درخواست پناهندگی دادم
از آنجایی که نظامی بودم قبول کردند قرار مصاحبه گذاشتند ورفتم مصاحبه کردم و همه چی روبه راه شده بود
اینم بگم توی این مدت که رومانی بودم این محله خدمات جنسی را پیدا نکردم
و من نتوانسته بودم از این خدمات استفاده کنم
تازه از موقع برگشت از آلمان سه تا چهار هفته ای طول کشیده بود و نم نم از اون حالت معلق بیرون آمده بودم
یک مصاحبه دیگه مانده بود منو با ۱۰۰۰۰دلار استخدام میخواستن بکنن و من روز بعد رو باید میرفتم و آخرین مصاحبه رو میکردم و میرفتم آمریکا
شب به اینکه مادرم تنهاست و من چرا دارم میرم تنها میزارمش و چه ارزشی داره من تو رفاه باشم و خوش باشم اما مادرم توی رنج خلاصه منصرف شدم
و برگشتم ایران توی فرودگاه رمانی امریکاییها اومدن سراغم و کلی بامن حرف زدن برای اینکه منصرف کنن که برنگردم ایران ولی افاقه نکرد
و گفتم باید برگردم مادرم تنهاست
مثل دیوانه ها شده بودم هیچ کدام از کارهام از روی منطق نبود نه رفتنم نه درخواست پناهندگی
و نه برگشتنم
خلاصه برگشتم و رفتم سر کارم
احضارم کردن و منو بردن حراست و بازجویی و بازجویی
منو شش ماه انداختن بازداشتگاه بعد از بازداشتگاه یک نیروی انتظامی منو بردن و انداختن بازداشتگاه حفاظت ارتش
شش ماه اونجا هیچ کس نمیدانست من اصلا کی هستم و چرا اینجا هستم
ادامه روز بعد
  
صفحه  صفحه 1 از 2:  1  2  پسین » 

جواب شما روی این آیکون کلیک کنید تا به پستی که نقل قول کردید برگردید

 ?